گدای مسکینی به سامرا آمد و در خانه امام نقی (ع) را زد. امام فرمود «عجب گیری کردیما»، و غلامی را فرستاد که احوال شخص را جویا شود. غلام بازگشت و عرض کرد اماما می گوید نصاری است، نامش غوجبجد است و از راه دوری آمده. امام فرمود برو و اسم واقعیاش را بپرس. غلام دوباره پرسید و گفت: ای پسر رسولولا، می گوید غوجبُجد است و پرسشی دارد. امام دیدند که این طوری نمیشود. خود در را گشودند و ناگهان فرمودند: خاک برسر بی مطالعهات کنن این که گوژپشت نتردام است. و به احوال او رسیدگی کردند.
از Naghiz
No comments:
Post a Comment