روزی امام نقی مطابق معمول پیش از طلوع فجر از خواب برخاستند تا برای اقامه نماز صبح راهی مسجد سامرا شوند ولی یک حسّ درونی به ایشان میگفت که امروز مثل روزهای دیگر نیست.
به هنگام خروج از خانه، ذوالنعوظ امام لای در گیر کرد. امام که بسیار دردشان گرفته بود هنوز چند قدمی بیرون نرفته بودند که عدّهای پرنده ملعون بر سر امام، غائط فرو ریختند و کمی جلو تر چند سگ ولگرد امام را تعقیب کردند.
امام که سریال امام علی را قبلا دیده بودند- نه که فکر کنین از ترس جانشان- ولی برای حفظ اسلام، آن روز تصمیم گرفتند راهشان را عوض کرده و برای صبحانه کلّه پاچه بخرند و کلّا بیخیال نماز صبح در مسجد سامرا شدند.
از نقی ناقلا
No comments:
Post a Comment