سلام، من یک مسلمانم، نامم را به خاطر نمیآورم. زندگیه قبل از اسلام را به یاد ندارم!. آن که چه کسی و کجا بودهام مهم نیست...آنچه قابل اهمیت این است که من امروز یک مسلمانم و به تازگی متوجه شدهام که از برکت اسلام تبدیل به یک بادمجان شده ام!
مثل بادمجان بر روی خاک رشد میکنم و قدرت و شانس بلند شدن را ندارم گرچه قطره یی از پنجه ی زرین خورشید آرزوی من است...
برای حرمت اسلام به دور خود پوسته ی ضخیم و تیره یی را کشیدهام تا نه چیزی را ببینم و نه سخن کافران را بشنوم مبادا که در ایمانم خلیلی وارد آید...بر روی این خاکِ شنی که نه فرصت قد کشیدن دارم و نه صحنه یی برای عرض اندام، ایمان زیباترین پناهگاه من است...
این ایمان من است که وحشتم را از آنچه که در انتظارم است کمی تقلیل میبخشد...اگر تا اخر عمر بر روی همین خاک نپوسم، چیده خواهم شد؛ پوستم را میکنند و بعد در روغن داغ جلز و ولز خواهم کرد...اما من ایمان دارم که در نهایت هنگامی که به روده بزرگ برسم پای بر بهشتی وصف نها پذیر خواهم گذاشت!
ای کاش که من به دست مومنی مثل نقی چیده شوم...(اینم از نقی)
من اولین مسلمانی نیستم که بادمجان شده، من تنها، اولین مسلمانی هستم که فهمیدم بادمجان شده ام...
از حور البهشت النقی ۷۲ متری
No comments:
Post a Comment