نقی و جدش رسولولا
روزی امام نقی در حال گذر از کوچهای بودند که به محمد رسولولا برخوردند و دیدند که محمد زنگولههای کوچکی به کفشش بسته.ایشان کنجکاو شده و علت را از محمد پرسیدند.محمد رسولولا گفت این زنگولههای کوچک باعث میشود که حیوانات کوچک با شنیدن صدای پای من دور شوند. چون به عنوان یک پیامبر نمیخواهم حتی آزارم به یک حیوان کوچک هم برسد...
امام نقی اندکی به فکر فرو رفتند و پس از هضم اینکه قضیه از چه قرار است فرمودند: فکر کنم این زنگولهها را به ذوالنعوظت میبستی بیشتر مفید واقع میشد که حداقل با به صدا در آمدن آن، زنان و کودکان فرصت پیدا میکردند از دست ذوالنعوظت به گوشهای پناه ببرند.
(از کتاب "شَرمُ الشَجَر فی العَوارض الذَکَر")
No comments:
Post a Comment