Thursday, April 19, 2012

داستان بول کردن نقی

نقی هنوز چند قطره بیشتر بول نکرده بود که متوجه شد رو به قبله است. پس کمی چرخید ولی همین که چند قطره بول کرد متوجه شد رو به مسجد النبی است. پس کمی چرخید و هی چرخید و هی چرخید و در پایان به سوی کربلا، کاظمین، نجف اشرف، بیت رهبری، چلوکبابی حبیب، صافکاری اصغر پنجه طلا و ... بول کرده بود. درهمین هنگام بانگ جبرئیل آمد که از عرش فریاد میزد: آسمان به لرزه درآمد و فرشتگان تا کمر در بول فرو رفته اند. آیا مانده جایی که این جماعت مسلمان بر آن بول نکرده باشد. نقی که هدفون در گوشش بود و به نوای قرآن گوش میکرد، متوجه چیزی نشد و تنبان خود را بالا کشید و خرامان خرامان دور شد.
فرازهایی از نقی و بول چرخان


No comments:

Post a Comment