نقل است روزی امام نزد جمعی از صحابه رفت وفرمود: آیا میدانید چه میخواهم بگویم؟ صحابه گفتند نه نمیدانیم. امام فرمود پس من برای جماعتی ابله سخنرانی نمیکنم و مجلس را تر ک نمود. فردای آنروز امام به همان مجلس و نزد همان اصحاب رفت و فرمود: آیا میدانید چه میخواهم بگویم؟ اصحاب گفتند بله یا نقی. امام فرمود پس چه بگویم که شما میدانید؟ و مجلس را ترک فرمود. روز بعد نقی بر همان مجلس فرود آمده و از صحابه همان سوال را بپرسید. نیمی از صحابه گفتند آری و نیمی گفتند نه! امام فرمود آنهایی که میدانند برای آنهایی که نمیداننند تعریف کنند. نقل است صحابه خشتکها دریدند و جملگی با یک 4 لیتری بنزین خود را بسوزاندندی.
نقی و آسکاریس
از حقایق زشت(The Ugly Truth)
No comments:
Post a Comment